فهمیدم چرا هر وقت می خام از شنبه شروع کنم نمیشه!!!
مشکل از خودِ شنبس! ذاتن شنبه برای شروع کردن مناسب نیس.
بهتره به جای شنبه از یکشنبه شروع کنم.
هر چی بیشتر بخوابی، بیشتر خوابت میاد!
بچه آدم آواز سنتی گوش می دهد:
5 دقیقه اولش:
5 دقیقه بعدی:
بعدترش:
داشتم تو خونه میپوسیدم، گفتم برم یه کم دور دور! سر راه گفتم یه "اسنک" بخورم ببینم چه مزه ای هس تا یه وقت جلو رفقا کم نیارم!!! خیلی مسخره و شُل و وِل بود! اصلن به پای پیتزای کثیف و مضر نمیرسه! بعله...
برگشتنه توی هوای سرد، سگ هم پر نمیزد! تک و تنها توی پیاده رویی که برگای زرد درختا اونو پوشونده بودن و خیلی رمانتیک شده بود شلنگ تخته زنان به سمت آشیانه می رفتم و به یاد مهدکودکم شعر "خوشحال و شاد و خندانم/ قدر دنیا رو میدانم/ خنده کنم من، دست بزنم من، پا بکوبم من، شادانم" رو بلند بلند میخوندم!
تازشم وقته به "دست بزنم من، پا بکوبم من" می رسیدم دست می زدم و پاهام رو محکم به زمین می کوبیدم!! (اللهم اشف کل مریض)
از جلوی یه مجتمع مسکونی که داشتم رد می شدم یهووو یه خانمی که منتظر کسی بود و کنار نگهبانی مجتمع ایستاده بود منو دید! وقتی متوجه حضورش شدم که دیر شده بود!! من که به روی خودم نیاوردم و ادامه دادم، خانومه هم که یکم ترسیده بود حتمن به خودش می گفت این یارو دیگه از کدوم دیوونه خونه ای فرار کرده!
به یادِ دوران شیرین و پر خاطره بچه گیامون:
در دلم غمی ندارم/ زیرا هست سلامت جانم
بیایید با هم بخوانیم/ ترانه جوانی را
عمر ما کوتاه س/ چون گل صحراست/ پس بیایید شادی کنیم
گل بریزم من/ از توی دامن بر روی خرمن/ شادانم
حال و روزِ شیرازیِ من توی این ایام دیدنی هس!
صُب که هوا سرده اصلن نمیشه از زیر پتو در بیای! حداقلش میشه 9!
9 تا 10 که دور سرم پِر میخورم و صبحونه میل می کنم. 10 تا 11:30 هم به کارا میرسم و بعدش هم نماز.
بعد از نماز هم گشنمه و قطعن باید نهار بخورم. همه هم می دونن خواب بعد از نهار از اوجب واجباته!!
چشمامو که باز می کنم شده 5 عصر! مغربه و باز نماز!
آقا من از بچه گیام هر وقت هوا تاریک میشد حس و حال انجام هیچ کاری رو نداشتم! TV، نت و الافی تا 12!
و بعد... خواب. واقعا زمستون از این لحاظ خیلی مزخرفه!!!!
سبک های مداحی های این روزها بیشتر "توجه زدا" هستند تا اتصال کننده سیم قلب به بالا!
ذی الحجه یعنی مُحرِم شو، به مُحَرَم نزدیک می شویم.