اگه اینجوری فکر کنم که خدا بسیار بخشندس و از مامانم نسبت به من دلسوزتر و مهربان تر و خیرخواه تره و از پدر، تکیه گاه بهتری هست برای من پس قطعا همین طوره و همین طور هم هست.
خدا همون جوری با ما برخورد می کنه که ما درباره اون فکر می کنیم.
بعضی موقع ها یه چیزایی می خوام، بعدش به خودم می گیم: اوووووووه! تا ده سال دیگه هم به این نمی رسم! (مثلن برای ایجاد یه عادت خوب و یا ازدواج و کار و مسکن و فرزند و ...!)
با دو دو تا چارتای آدمیزادی واقعن رسیدن بهشون خیلی سخته یا زمان بره...
اما این برای وقتی هست که خدا رو نادیده می گیرم توی معادلاتم. آیا با خدا هم این کارا بزرگه و زمان بره؟؟!
خدا خیلی خیلی بزرگ تر از این حرفاس! اون همه معادلات رو تغییر میده! نه لزوما اون جور که ما می خوایم و دوس داریم اون جوری بشه، بلکه یه جوری که بهترینه! جوری که خودمون هم باورمون نشه.
و اینکه باید یه خورده بیشتر باورش کرد و بیشتر دوستش داشت.
خدایی که دوست داشتنی و عزیزه.