one: من به اینکه خدا بعضی وقتا با یه نشانه هایی با ما حرف میزنه اعتقاد دارم. مثلا می خواستی یه گناهی بکنی، بلا ملایی سرت میاد یا مثلا می خواستی یه کاری انجام بدی بعدش یه دفعه خدا یه راه خفن گذاشته جلوی پات!
two: یکی از تفریحات سالم من اینه که میرم صفحه ی اول پرشین بلاگ و به صورت راندم چند تا از وبلاگای به روز شده رو می خونم! همیشه هم چیزای جالب و آدمای متفاوتی رو پیدا می کنم! امروز که داشتم تفریح می کردم به یه چیز جالب برخوردم...
three: یه مدت پیش بین من و یکی از رفیقام شکر آب شد و رابطمون از طرف رفیقم قطع شد. اون موقع من عصبانی بودم و اون هم همین طور اما با گذشت زمان من به اشتباهاتم پی بردم اما رفیقمون احساسات رو کوبیده به دیوار و می خواست (و می خواد!) همه چی رو فراموش کنه! جدا از همه چیز این کار در بلند مدت قلب رو سنگ می کنه (اثبات شده هستا!). بی خیال...
four: گفتم نشانه های خدا... همین طور که توی فکر رفیقم بودم به یه وبلاگ برخوردم که متن زیر رو نوشته بود:
"خوبه بعضی اوقات آدم غرورشو بزاره زیر پا و آشتی کنه...
در کماله ناباوری رفتم منت کشی و آشتی کردم (البته از قدیم گفتن هر کی سه روز با یکی قهر باشه نمازش اشتباست. میدونید که!) "