آن زمانها علاقه نداشتم! نه این که علاقه نداشتم، بلکه چیز راست و درستی نبود که مرا به خود جذب کند!
گذشت و یک روزی کفش جان کتابـــی به دست من داد و گفت این را هم امتحان کن!
آن وقت بود که ...
کتابـــ جناب آقای رضا امیرخانی آنقدر برایم جالب بود که رفتم و همه ی کتابـــ های ایشان را تهیه کردم و خواندم...
گمانم اولین کتابـــی که از ایشان خواندم "من او" بود.
بعد از طریق رضا امیرخانی با جلال آل احمد آشنا شدم، بعد با مصطفی مستور، بعد با احمد دهقان، بعد با سید مهدی شجاعی و...
وقتی یک کتابـــ خوب باشد معجزه می کند!
آدمی که از خواندن فراری است را عاشق کتابـــ می کند...
آن وقت است که کتابـــ یار مهربان می شود...
خصوصا وقتی یک کتابـــ دنیا را به تو نشان دهد...
پ.ن 1: بیوگرافی رضا امیرخانی و کتابـــ های ایشان را در اینجا ببینید.
پ.ن 2: قطعا کتابـــ های آقای امیرخانی خالی از اشکال نیستند...
اما این رو هم بگم که ایشان انتقاد پذیرند و فرزند انقلاب و دوست داشتنی...
پ.ن 3: یه بار امتحان ضرر نداره!!