دانشگاه من به علت بزرگ بودن سه قسمت شده. علوم، فنی و مهندسی و تربیت بدنی.
ساختمان دانشکده ی فنی و مهندسی که در اون مشغول به تحصیل هستم متعلق به زمان قبل از انقلابه.
ساختمان های دانشگاه به سبک بسیار عجیب و غریب و کاملا بومی و متناسب با معماری شهر و آب و هوای منطقه هست.
وقتی به ساختمان ها نگاه می کنی روحت آروم میشه...
بین ما مشهوره که ساختمان رو مثل کندو عسل ساختن! کلاسها هشت ضلعی هستند و طوری طراحی شدن که وقتی استاد حرف میزنه به بهترین شکل صدا منعکس بشه.
نورگیر های سقف کلاس ها کمترین مقدار نور فضای بیرون رو به صورت کاملا متقارن در کلاس پخش میکنن! شاید به خاطر عدسی ها به کار برده در سقف کلاس باشه.
این عکس سالن کلاس ها هست... نورگیر های سقف کلاس ها معلومه.
این همه آسمون ریسمون بافتم تا برسم به اینجا.
قدمت دانشگاهای علوم خیلی زیاد نیست اما...
معماری بی روح ساختمونا با تزیین سیمان و پیچ در پیچ بودن اونا اعصاب آدم رو خورد می کنه.
سوال من اینه که چرا مسئولین به معماری بومی و اسلامی توجه ندارن؟ معماری که بلا شک تاثیر مستقیم در روح و روان انسان داره.
غربی ها خیلی بهتر از ما تاثیر معماری رو می دونن. معماری که تجلی فلسفه است.
فلسفه اسلامی یا غربی... اصالت انسان یا خدا... همه و همه در معماری متجلی می شود.
در ادامه یه عکس از دانشگاه بریتانیایی oxford میذارم.
هی میگه پول دوست نباشید، فقط محبت اولیا خدا و خدا رو در دل داشته باشید...
آخه برادر من! من هم به خاطر همین دنبال پولم!!
نه اینکه من عاشق امام خمینی(ره) هستم...
به خاطر همین از اون کاغذای خوشگلی که عکس امام روش چاپ شده هااااااا ...
از اونایی که یه مشت عدد هم روشه ...
خیلی دوستشون دارم!!!
چی فکر کردی داداش!!! همه ی عشقای من الهی هست!!!
قدیما هر کی عالــــــم بود با تقـــــواترین بود.
فرقی نداشت چه علمی. نجوم، ریاضی، فقه و اصول، پزشکی و ...
با خداترین ها، دانشمند ها بودند. اما حالا چی؟
اما حالا هر چی بیشتر می خونی با خــــدا و پیغمبر و ماورا بیشتر بیگانه می شی.
اغلب باسواد ترها همه چیز را به آدم نشان می دهند جز خــــــدا را.
خاصیت علمی که مبنای فلسفه آن "عدم وجود خــــدا" است، همین است دیگر.
پ.ن: غریب خـــــدا...