سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جمعیت کاروان رفقا دونه دونه داره کمتر می شه و هی به جمعیت متاهلین افزوده. این امر باعث شده من هم به فکر به فرو بروم که: آیا ممکن است من هم...؟؟! نه! چرا؟ بله! چرا؟ کی؟ و ...

شروع کردم دو سه تا کتاب در باره این مسئله خوندم، سمینارا و جلسات توی دانشگاه هم بود، بحث های خوابگاهی هم که هر شب به راهه و این که بازم دو سه تا کتاب دیگه هم خوندم! یه روز به این نتیجه می رسیدم که باید بله! تبسم و یه روز دیگه نه! پوزخند این جوری نمی شه توی برزخ موند...

دلو زدم به دریا و گفتم ننه جون! من زن ...!! یا قرآن! ملت آستینا رو بالا زده بودن و منتظر بودن تا من رمز عملیات رو اعلام کنم... من سر دو راهیِ "بودن یا نبودن، مسئله این است" گیر کرده بودم و بقیه توی یه فاز دیگه! یکی نبود بگه همسر گزیدن را چه می بینی؟ اصلن خودت را چه می بینی؟ و اصلن تر زندگی را! همین الان به کدامین سو می روی که می خواهی دیگری را آویزان خودت کنی به همان سو؟!

در این گیر و دار خودم دلسوز خودم شدم و خودم عاقل جمع! شال و کلاه کردم و چند نفر دلسوزِ باتجربه رو پیدا کردم و سفره فکرم رو پهن کردم و مدد خواستم. خب! حالا من چند تا کتاب خوندم، با چند نفر حرف زدم، چار تا زندگی دور برم رو دیدم و حالا می خوام فکر کنم و بعدش تصمیم ...

یه بنده خدایی یه حرف بامزه ای بهم زد! می گفت زمانی که من ازدواج کردم به این فکر بودم که پشت و پناهی پیدا کنم! وقتی ازدواج کردم دیدم نه تنها پشت و پناه پیدا نکردم بلکه شدم پشت و پناه یکی دیگه. وقتی بچه دار شدم اوضاع وخیم تر شد و اینا در حالی بود که من خودم حیرون بودم... من خودم دنبال یه دست آویز خوب برای زندگیم بودم اما حالا دو سه تا آدم دیگه هم به خودم وصل کردم.

یه مشورت جالب دیگه: یکی از اساتید باسواد و باحالم که سال سوم کارشناسیش ازدواج دانشجویی کرده بود (پسر تبریزی، دختر شیرازی!) به شدت توصیه می کرد هر چه زودتر ازدواج کنید که خیر دنیا و آخرت هست و از این حرفا. این بنده خدا به مدد خانومش تا دکترا پیش رفته بود و انصافن خیلی بارش بود. ایشون می گفت تا دانشجو هستید کسی از شما خونه و ماشین و کار و سربازی نمی خواد، اما کافیه درست تموم بشه! آقازاده سریازی رفته؟ ایشون چه کاره هست حالا؟ سرپناهی، کلبه ای، آلونکی مدنظر دارید؟ و همین جور تا آخر.

قسمت دوم: اینجا


نوشته شده در  یکشنبه 94/1/9ساعت  12:36 صبح  توسط بچه آدم 
  لطف شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]