سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گمان میکنم تازه سپیده زده بود. پیرمرد بامزه و نورانی، کلاه بافتنی به سر داشت، قد کوتاه و کمی خمیده، عصای چوبی و قدیمی، شلوار سورمه ای راه راه مندرس و لباس سفید، از آن سفید های آسمانی! عبای قهوه ای رنگ وصله داری به دوش داشت، با هر گامش یه ذکر میگفت. خم شدم دستش را ببوسم، کم مانده بود با عصایش بزنه تو سرم!! از اون پیر مردای قدیمی مسجد ملا حیدر بود...

ای احتکار شده در قبر بدن!(ملاصدرا)

سحر بود. رفتم صحن گوهر شاد. به دنبال دوستم میگشتم. دیدمش. کنار یکی از سرداران زمان جنگ نشسته بود. چه مردی بود! مرد خدا بود سردار. خواستم دستش را ببوسم کم مانده بود که ...

ان القبر یقول کل یوم انا بیت الغربة، انا بیت الوحشة، انا بیت الدود (مولا علی)

طلوع خورشید چه زیباست. اون هم تو صحن آزادی. ناگهان جمعیتی داخل شدند به گرد یک نفر. جلو رفتم. پیر مردی بود نورانی، لباسی و عمامه ای سفید به تن داشت و رویی سفید تر. شالی سفید به کمر بسته بود.در جواب سلام همه میگفت:علیکم السلام و رحمة الله. آیت الله بهجت بود. خواستم دستش را ببوسم ولی ... ولی دوستدارانش نگذاشتند. حق هم داشتند. البته کمی هم میترسیدم نکنه من رو جانوری ببینه و وحشت کنه! رفتم عقب. من ماندم و حسرت...

خودت کتاب خودت را بخوان. امروز تو خود برای حساب کشیدن از خودت کافی هستی.(قرآن-اسرا 14)

عصر بود. از صحن جامع به طرف گوهرشاد میرفتم. شخصی با زبان ترکی روضه میخواند. روضه حضرت زهرا را. قشنگ هم میخواند. من هیچ چیز نمی فهمیدم ولی اشک بود که میبارید...

دست از زشتی ها بشوی.(نواب صفوی)

صبح بود. برای وداعیه میرفتم. با دوستانم. صحن سقا خونه روبروی پنجره فولاد. ناقاره خونه مینواخت. نگاه های ملتمسانه ما میبارید... داشتیم برمیگشتیم، دیدم جمعیت به سر یه زن ریخته بودن. ویلچری کناری افتاده بود. آن زن شفا گرفته بود. به همین راحتی! شفا گرفت! و من بودم و دلی پر حسرت و چشمی گریان.

ان القبر یقول کل یوم انا بیت الغربة، انا بیت الوحشة، انا بیت الدود (مولا علی)

توجه 1: متن سیاه رنگ ظاهرا ربطی به بقیه مطالب نداره شاید باطنا هم نداشته باشه!!!!! خدا عالمه...
توجه 2: الدود = کرم ها


نوشته شده در  چهارشنبه 89/4/23ساعت  9:11 صبح  توسط بچه آدم 
  لطف شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]