سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*این متن را برای دوستان صمیمی ام نوشتم، اما هر کسی می تواند مخاطب باشد!

*دوستان صمیمی! اگر حوصله خواندن این متن را ندارید یا به هر دلیل نمی خواهید چیزی بگویید و کاری کنید، حداقل یه پیامک یا کامنت خشک و خالی برام بفرسید تا بفهمم تشریف آوردید!

سلام دوستان. خوش اومدید! صفا آوردید! سال نو مبارک! صد سال به این سال ها! هر روزتان نوروز! نوروزتان پیروز! من الان چه جوریم؟؟؟

بازم منبر رفتم! اصلن دوست ندارم فقط من گوینده باشم! البته شما هم مجبور نیستید فقط شنونده باشید (یا خواننده!).
لطفن یه کم منو تحمل کنید (همین جور که تا حالا کردید چشمک)، قول می دم زود تمومش کنم!

ماجرایی که می خوام براتون بگم، برمی گرده به وقتی که من ترم دوم کارشناسی بودم! یه رفیق داشتم که پیله کرده بود به من که بیا شروع کنیم در یه زمینه خاص کتاب بخونیم. منم درسام رو بهونه کردم که نه! خیلی وقت می گیره! نمی شه! و از این حرفا. اون دوسم بهم می گفت که مطمئن باش هر چی می گذره سرت شلوغ تر میشه ها! قطعن فردا مشغلت بیشتر از امروزت هست. بیا! پشیمون میشیآآآآ!!!

گذشتنِ چهار سال از اون موقع همانا و پشیمون شدن من همانا و شلوغ تر شدن سرم هماناتر! اون بنده خدا لیسانسش رو تموم کرد، توی زمینه مورد مطالعش آدم خفنی شد و علاوه بر همه اینا، کارم می کرد!

دفعه قبل از شما خواهشی داشتم و بعضیاتون در حقم لطف کردید. یکی از رفقا پیشنهاد اون دوسم رو دوباره بهم داد! گفت کنار درس و مقشت، کتاب بخون! جدی و با برنامه. خب این منو یاد همین ماجرا انداخت که براتون گفتم!

همین امروز، جای همه خالی، رفتم استخر! 45 دقیقه توی راه بودم (رفت و برگشت) و 45 دقیقه بعد از صرف نهار تا شروع استخر بیکار بودم! مجموعن یک و نیم ساعت ناقابل! هر روز از این زمانای ناب جوونی که همین جوری داره از کفم میره دارم. بقیه هم کم و زیاد، از این زمانا دارن! شما فکر کن من یه کتاب رو از کیفم در آوردم و بیست سی صفحه کتاب رو توی این وقت پِرت خوندم. نمی گم برای مطالعه کردن وقت مفید در نظر گرفتم، وقت مرده بود! ولی حق من بود! سهم من بود! مال من بود!

من تصمیم گفتم کتاب بخونم! کتاب هایی که خیلی وقته حسرت خوندنشون رو دارم. کتابایی که دوستانم به من هدیه کردن. کتاب هایی که معرفت و شعورم رو زیادتر می کنن. من تصمیم گرفتم رشد کنم. بزرگ تر بشم! مثل شما. و اما شما... یه پیشنهاد دارم! شمایی که کتابخون و اهل رشد بودید و هستید:

یه طرح دوستانه توی ذهنم هست اونم اینه که هر کس، هر کتابی رو خونده برای بقیه رفقا تعریف کنه. بگه انگیزه از خوندن اون کتاب چی بوده (اختیاری!)، کی معرفی کرده (اختیاری!)، موضوع اصلی کتاب چی بوده و نویسنده چی می خواسته بگه، ویژگی بارز ادبی یا محتواییش چی بوده، جملات خفن اون کتاب رو نقل کنه، خیلی خلاصه بگه چی از این کتاب دست گیرش شده و هر چیز دیگه ای که در مورد اون کتاب دوس دارید بگید! هر کتاب حدود نیم ساعت وقت می خواد! به خدا خیلی نیست!

چرا تعریف کنیم؟ به این دلیل که وقتی شما یه کتاب رو به زبان خودتون برای یکی دیگه تعریف کنید، مطالب اون کتاب رو برای مدت خیلی درازتری در ذهنتون ثبت کردید. برای مثال من چند سال پیش کتاب "ناصر ارمنی" از رضا امیرخانی رو خوندم و یه داستانش رو اینجا نقل کردم. بعد از این همه وقت، همه ی داستانای این کتاب رو فراموش کردم ولی اون داستانی که تعریفش کردم رو هنوز یادم هست! و دلیل دیگه اینکه یه نفر ممکنه از موضوع اون کتاب خوشش بیاد و بره کتاب رو بخره و بخونه، که خیر آخرت شما رو در پی داره حتمن! یه چیز دیگه اینه که آدمی مثل من، توی یه کار جمعی شیرین قرار می گیره و خوبه دیگه! پوزخند

چه جوری تعریف کنیم؟ بهترین روشی که به ذهنم رسیده وبلاگه. پیشنهاد من این هست همگی بریم بیان برا خودمون وبلاگ بسازیم (البته سرویس دهنده های دیگه هم میشه ولی بیان حرفه ای تر و شیک تره و امکانات خیلی زیادتری نسبت به بقیه داره!). توی وبلاگ می نویسیم، چون نوشتن خیلی تاثیر گذارتر از گفتن هست در به خاطر سپردن مطالب و همچنین نوشته ماندگارتره. کار خاصی هم نیست! همین جور که یه چیز رو تعریف می کنیم، می نویسیمش. علاوه بر خودمون، ملت هم از مطالب استفاده می کنن و خودش کار فرهنگیه. (هر فرد یک وبلاگ، نه وبلاگ گروهی)

این ایده من هست که با لطف شما میشه اصلاح بشه یا اینکه همین جوری عملش کنیم. ساختن وبلاگ و نوشتن، کار غولی نیست! خیلی آسونه و وقت زیادی رو نمی گیره. دیگه اینکه همین! جزئیات کار رو بعد از دریافت بازخوردای شما از این کار، توی یه پست جدا طرح می کنم.

چهار سال دیگه حسی که الان نسبت به چهار سال قبلم رو دارم، نخواهم داشت؛ حداقل به اندازه امروز نخواهم داشت! در حالی که چهار سال دیگه پرمشغله تر خواهم بود!

پیشنهادی، حرفی، حدیثی، نقدی، فحشی یا هر چیز دیگه ای ندارید؟ هستید اصلن با این کار؟!
حتمن یه چیز بگید نظرتون رو بفهمم!!
نکته بین

ارادت دوست داشتن


نوشته شده در  چهارشنبه 94/1/19ساعت  10:19 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]