سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بقّالی زنی را دوست می داشت.

با کنیزکِ خاتون پیغام ها کرد که «من چنینم و چنانم و عاشقم و می سوزم و آرام ندارم و بر من ستم ها می رود و دی چنین بودم و دوش بر من چنین گذشت.»

قصه های دراز فرو خواند.

کنیزک به خدمت خاتون آمد، گفت: «بقال سلام می رساند و می گوید که "بیا تا تو را چنین کنم و چنان کنم."»

گفت: «به این سردی؟»

گفت: «او دراز گفت اما مقصود این بود!»

فیه ما فیه - مولانا


نوشته شده در  جمعه 94/2/11ساعت  10:36 صبح  توسط بچه آدم 
  لطف شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]