سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بچه که بودم داستان علی بابا رو خیلی دوست داشتم.
کتاب قصه ی غول چراغ جادو رو می آوردم و با شخصیت داستان همزاد پنداری می کردم.
با غوله نه!! با علی بابا!!
خلاصه هی فکر می کردم که چه آرزویی بکنم و چه آرزویی نکنم.

یادمه اولین آرزوم این بود که صد تا آرزو دیگه داشته باشم ، دومین آرزوم این بود که دو تا چراغ جادو دیگه داشته باشم ، سومین آرزوم هم این بود که یه کامیون تخم مرغ شانسی داشته باشم!!!

بچه بودم خب! عقلم نمی رسید دیگه!!

اگه الان چراغ جادو رو داشتم

واقعا چی میخواستم؟؟! 

پ.ن:
  هنوز آرزوی سومم رو دارم!!!!


نوشته شده در  چهارشنبه 90/6/16ساعت  11:0 عصر  توسط بچه آدم 
  لطف شما()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری. بلاگ
مو بوسوختم مو برشتم
گوشه لب پر زندگی
لیست خرید من از نمایشگاه کتاب تهران 1397
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
روزانه ی یک کچل سرباز: ایست!
لیست خرید کتاب من از نمایشگاه کتاب
غرور و تعصب از جین آستین
آرزوهای بزرگ از چارلز دیکنز
احوالات شلم شوربا
آخرین امید
[عناوین آرشیوشده]